با من باش

ساخت وبلاگ
روزگار به من آموخت که چیزی را به دست نخواهم آورد، مگر این که چیز دیگری را از دست بدهمگاهی برای بدست آوردن باید بهای گزافی بپردازیمهیچ گاه نمی شود همه چیز را با هم داشتدنیا معامله‌ گر سرسختی است. تا نگیرد نمی‌ دهدگاهی باید گذشت از برخی رسیدن‌ ها،چون ممکن است به بهای از دست دادن قیمتی‌ ترین‌ ها بیانجامد…چه کسی باور دارد زمستان سرد یادآور دلهای گرم است .... دوشنبه دوم بهمن ۱۴۰۲ | با من باش...ادامه مطلب
ما را در سایت با من باش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsaya1747 بازدید : 32 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1402 ساعت: 14:02

ویران

آنجاست که میفهمی"دلتنگی"چه دماری از روزگارت در آورده است...

که حتی خود را نیز فراموش کرده ای...

بزرگترین عذاب همین"خاطره های بی انصاف"میباشند...

که حتی با یک بوی"عطر" تورا چنان میکوبد...

در خود میشکند که....خسته ات میکند...

دلتنگی تاوان تمام همین دل بستن هاست...

کاش میشد دل را جا گذاشت و رفت...

کاش... میشد که"رفت"..."رفت"...

شنبه هشتم مهر ۱۴۰۲ |

با من باش...
ما را در سایت با من باش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsaya1747 بازدید : 47 تاريخ : جمعه 28 مهر 1402 ساعت: 13:56

بیچاره پاییز ...دستش نمک ندارد...این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.خودمانیم ...تقصیر خودش است ؛بلد نیست مثل " بهار" خودگیر باشد تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد ...سیاست " تابستان " را هم ندارد که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد ولی از پشت خنجری سوزناک بزندبیچاره .....بخت و اقبال " زمستان " هم نصیبش نشده که با تمام سردی و بی تفاوتیش این همه خواهان داشته باشد !او " پاییز " است رو راست و بخشنده ...ساده دلفکر میکند اگر تمام داشته هایش را زیر پای آدم ها بریزد،روزی ؛جایی ؛لحظه ای ؛ از خوبی هایش یاد میکنند ...خبر ندارد آدم ها رو راست بودن و بخشنده بودنش را به پای محبتش نمیگذارند ... یکی به این پاییز بگوید آدم ها یادشان میرود که تو رسم عاشقی را یادشان داده ای ...دست در دست معشوقه ای دیگر پا بر روی برگ هایت میگذارند و میگذرند ...تنها یادگاری که برایت میماند " صدای خش خش برگ های تو بعد از رفتن آنهاست " ....! جمعه سی و یکم شهریور ۱۴۰۲ | با من باش...ادامه مطلب
ما را در سایت با من باش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsaya1747 بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 3 مهر 1402 ساعت: 20:20

به روز که شدیم دیگر نه از ناز شیرین خبری بود… نه نیاز فرهاد... انگار… نسخه قدیمی عشق عاشقانه تر بود! با من باش...
ما را در سایت با من باش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsaya1747 بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 3 ارديبهشت 1402 ساعت: 21:31

از من می شنوید ، گاهی اوقـات خودتان را بــردارید و بزنید به جاده ی بی خیالی میانِ این همه مشغله و روزمرِگی هایِ تکراری بــرایِ ساعاتی هم که شده گوشه ی دنجی رها شوید و برایِ ادامه ی راه نفس بگیرید ...اجــازه ندهید دلخوشی و آرامش مسیرِ قلبِ شما را گم کند اجازه ندهید امید و نشاط در شما بمیرد یک روزهایی برایِ خودتان باشید برایِ خودِ خودتــان... جمعه دوازدهم اسفند ۱۴۰۱ | با من باش...ادامه مطلب
ما را در سایت با من باش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsaya1747 بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 15 اسفند 1401 ساعت: 16:47

اگر کنارم نیستیاگر در هوای بارانی زمستان ،حضور دونفره نداریماگر دستان یخ زده ات در میان دستان داغم قرار ندارد،اگر از جای خالی ات، نفسم بند میاید...اگر نکاههای عاشقانه ات در روزهایم خالی است ....اگر دلم میگیرد که دیگر نامم را صدا نمیزنی ...اگر هنوز هم هوای دل گیر این شهر را ، روی نیمکت چوبی کنار رودخانه ، بدون تو نفس میکشم...تو خیالت نباشد.رسم تقدیر همین است!!!حالا بماند که این روزهای بی تو .... دوشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۸ | با من باش...ادامه مطلب
ما را در سایت با من باش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsaya1747 بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 13:05